سیاست

مگر بیش از این است که ما ظاهراً از جهان خواران شکست می خوریم و نابود می شویم؟ مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی در سراسر جهان بر چوبه‌های دار می‌روند؟ بگذار دنیای پست مادیت با ما چنین کند ولی ما به وظیفه اسلامی خود عمل کنیم.

Sunday, February 25, 2007

بی عنوان

بسم الله الرحمن الرحیم
اینجا قرار بوده و هست که مثلا فقط سیاسی بنویسم
جدایش کرده ام از روزنوشت های بی سر و ته ام
سخت شده برایم اینجا نوشتن .سخت تر از همیشه
شاید از من بعید بود . تازه سر از سیاست در نیاورده ام که زود بریده باشم . چند سال است زنده گی ام ، دوستانم و کارهایم همه رنگ بوی سیاست می دهد .
فکر می کردم پوست کلفت شده ام ! اما نمی دانم این مدت چه مرگم است ؟!؟
دلم گرفته ...از همه چیز ...از اینکه می بینم هنوز هم آقا تنهاست از اینکه می بینم هنوز هم باید فریاد بزند و عده ای صدایشان را بلند تر می کنند که مگر صدای غریب آقا به گوش دیگران نرسد
از اینکه مدعیان دوستی ، خود داغی شده اند بر دل ...که نه مرهمی برایش یافت می شود و نه می توان فریادش کرد...
دلم تنگ است ...برای امام ! آری برای امام ....منی که امام را ندیده ام .
...حرف هایش را می خوانم ...چه دل پرخونی داشته ...از دست همین مثلا خودی ها
امسال دهه فجر ...فرق داشت
درست که با دهه محرم یکی شده بود ...اما فرق اش برای من چیز دیگری بود
هر بار که امام را در صفحه کوچک تلویزیون می دیدم دیگر اختیار اشک هایم را نداشتم
حتی شنیدن سرود های انقلابی ...می گفتم نکند بوده ام آن روزها و یادم نیست؟؟
...نمی دانم ...نمی دانم ...شاید از علائم دیوانگی است
حال ...هم دل تنگ ام
هم حالم به هم می خورد از این معادلات سیاسی
یکی فکر می کند عقل کل است ...همه باید سمعا و طاعتا باشند در مقابل اش
یکی تغییر زاویه چرخش سیارات به دور خورشید را هم در اثر بی کفایتی دولت می داند...
...یکی تمام سیاست مداران و قوه قضائیه ومجلس و دولت را با رشوه دادن ها و نفوذ اش به سخره می گیرد و بعد هم فراریک گروه که نه قبل از انقلاب کاره ای بوده و نه بعد از آن ...و تنها ثمره بودن شان دعواهای داخلی است که ایجاد کردند و بنای تفرقه را گذاشته اند ...حالا باز دایه مهربان تر از مادر شده و نسخه ذلت می پیچد
.
.
.
.کاش آدمی زاد ، دل نداشت

2 Comments:

  • At 3:20 PM , Anonymous Anonymous said...

    سلام. گاهي سر ميزنم به اينجا
    اين پست آخرتون دقيقا حرف دل من بود. چند بار خواستم توي وبلاگ خودم پست سياسي بنويسم. اما در لحظه آخر منصرف شدم
    خسته شدم. به جرات ميتونم بگم نه از سياست كه از زندگي خسته شدم
    درگوشي بگم كاش خودكشي گناه نبود
    سربلند باشيد. يا علي

     
  • At 7:39 PM , Anonymous Anonymous said...

    ها هو الجنون... و هذا اول العقل...

     

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home