عقبه كارشناسي، توهم يا واقعيت...
يك نكتهى ديگرى كه من در خلال اظهارات شما دوستان ديدم، اين است كه گويا اينگونه تصور ميشود كه عقبهى كارشناسى دولت نهم،
عقبهى ضعيفى است يا اصلاً چنين عقبهاى وجود ندارد!
من كه هر روز حدود شايد شانزده، هفده تا روزنامه را با گرايشهاى مختلف از جريانهاى مختلف كشور مرور ميكنم و مىبينم، اين، عيناً يكى از همان نقاطى است كه جريانهاى مخالف با اين دولت مورد تأكيدشان است.
ما تصور ميكرديم كه اينگونه اظهارات و شايعهپراكنيها خيلى تأثير ندارد، اما حالا مىبينيم نه، بىتأثير هم نبوده است!
يعنى شما كه دانشجو و جزو قشر زبده و نخبه هستيد، واقعاً تصور ميكنيد كه دولت، عقبهى كارشناسى ندارد!
نميشود چنين قضاوتى بكنيد، اينطور نيست. يا مثلاً در اظهارات شما بود كه: تغييراتى كه در دولت انجام ميگيرد، تا آن اعماق بدنهى اجرايى، تغيير ايجاد ميشود!
اينگونه نيست. خوب، دولتهاى متعدد و پىدرپىاى با من سروكار داشتهاند و من با آنها كار كردهام؛ نوع كارشان، نوع تحركشان، نوع اقدامهايشان و تعويضهايشان را ديدهام؛ اين ايرادى كه تقريباً يكى از سرلوحههاى مخالفان - حالا مخالفان مذاقى، سياسى و هر چه هست - با اين دولت هست و مطرح ميكنند، من به هيچوجه تأييد نميكنم؛ اينطورى نيست.
البته تغيير و تبديلهايى در همهى دولتها شده است؛ در بعضى دولتها بيشتر و در بعضى كمتر. و اين دولت نهم، جزو آن بيشترها نيست.
از اين تغييرات وسيعتر و عميقتر فراوان داشتيم. اين شايعات روزنامهاى و اينها را خيلى ترتيب اثر ندهيد.
حالا اينجا يك نكتهى اساسى مطرح ميشود كه من هميشه در مواجههى با دانشجويان، روى آن تكيه ميكنم؛ و آن، «پيدا كردن قدرت تحليل مسائل و جريانهاى مهم كشور» است.
سياست در دانشگاهها - كه بنده هميشه روى آن تأكيد كردهام - به اين معناست.
ما دو كار سياسى داريم: سياستزدگى و سياستبازى
اين يكجور كار است. اين را من به هيچوجه تأييد نميكنم؛ نه در دانشگاه و نه در بيرون دانشگاه؛ بخصوص در دانشگاه.
يكى هم سياستگرى است؛ يعنى حقيقتاً فهم و قدرت تحليل سياسى پيدا كردن؛
كه يكى از وظايف تشكلهاى دانشجويى اين است. من تأكيد ميكنم، تشكلهاى دانشجويى - كه عمده نمايندگان آنها، در اينجا تشريف داريد - نوع برنامهريزى و كار را به كيفيتى قرار دهيد كه دانشجو قدرت تحليل سياسى پيدا كند؛ هر حرفى را به آسانى نپذيرد و هر احتمالى را بهآسانى در ذهن خودش راه ندهد يا رد نكند؛ اين قدرتِ تحليل سياسى، خيلى مهم است. ما غالباً چوب اين را خوردهايم؛
نه ما، بلكه ملتهاى ديگر هم بر اثر خطاها و خبطهايى در فهم سياسىشان، گاهى مشكلات بزرگى را از سر گذراندهاند. اين، يك مسئلهى مهم است.
25/ 07/ 85
بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دانشجويان نمونه و نمايندگان تشكلهاى مختلف دانشجويى
منبع: http://www.khamenei.ir
1 Comments:
At 1:11 PM , Anonymous said...
استاد نقاد!
سطح را مي شناسي؟
در كدام سطحش؟
سطح را در كدام سطح مي شناسي؟
حوزه يا دانشگاه؟
مهندسي يا پزشكي؟
واقعي يا مجازي؟
تو اصلا مي داني كه سطح از كجا آمده و كجا مي رود؟
نه نمي داني!
پس چه طور مي شود از تو، آري از تو انتظار داشت كه بفهمي و بنويسي؟
استاد نقاد!
لااقل نمي فهمي، بشنو و بنويس.
بخوان و بنويس.
شايد،
شايد،
شايد مطلوب افتد.
درست است كه هر آنچه از دل برآيد لاجرم بر دل نشيند، ليكن فرق است بين دل شكسته و دل شاد.
دل رنجديده و دل مرفح.
دل زجر كشيده و دل زجر ديده!
نمي دانم چه گويم!
دانم كه ناگفتنم بهتر است!
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home